محیامحیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

محیا یعنی تمام زندگی

بدون عنوان

1391/2/5 8:51
نویسنده : مامان محیا
181 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز صبح وسط راه محیا میگفت شیر میخوام

باباش رفت براش شیر بخره گفت شیر قهوه ای هم میخوام

باباش رفتش هم شیرکاکائو هم معمولی خرید

اول شیر کاکائو رو باز کرد کمی بعد گفتش اون یکی رو هم میخوام اون یکی رو هم دادیم بهش

من فکر کردم خورده

توی راه هم هی به باباش میگفت بد رانندگی میکنی بی تربیت شیرمو ریختی بعد که باباش رفت ادامه راهو هی بمن بد و بیراه میگفت که دوست ندارم شیرمو میریزی

پیاده که شدم برم انگشت بزنم دیدم دوتا شیرو هم ریخته تو ماشین

لباساشو هم از تو کیفش درآورده بود داره دستمال میکشید صندلیها رو

گفتم محیا این چه کاریه تو کردی همه جا رو کثیف کردی

داد و بیداد و گریه که من که شیرو نریختم تو ریختی

رفتیم زیارت عاشورا محیا علیجانی و محمد رضا و حنانه هم اونجا بودند

عدسی دادند محیا اونو هم گفت باید خودم بخورم و میخوام برنده بشم خودش خورد و یک کمی رو فرش و لباسش ریخت

بعد که خواستیم برگردیم مهد محمد رضا میگفت بریم زمین چمن و محیا هم میگفت آره بریم زمین چمن

که گفتیم زمین چمن تعطیله و از این حرفها

بعدش چون دیر شده بود و من هم همکارم امروز مرخصی بود مجبور شدم محیا رو بدم اون یکی مامانا با خودشون ببرن مهد

که بعدش زنگ زدم خانم سیفی گفت محیا کلی گریه کرد و که مامانم و میخوام و...

محیا جونم منو ببخش اگه میدونستم ناراحت میشی خودم میاوردمت مهد ،کار یه نیم ساعت هم دیر بشه چه ارزشی داره همه چیز من تو این دنیا فقط بخاطر توئه

آفتاب من بخاطر تو طلوع میکنه کارو بخاطر تو میخوام زندگی رو بخاطر تو میخوام  عمر منی عزیزدلم

منو ببخش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محیا
5 اردیبهشت 91 9:16



اینجوری که من حالم بدتر میشه که
مامان دانیال
5 اردیبهشت 91 10:55
معلومه امروز محیا از دنده چپ بلنده شده . خوب مادر جان تو که دیدی محیا اعصاب نداره چرا خودت نبردیش مهدکودک ؟