محیامحیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

محیا یعنی تمام زندگی

بدون عنوان

1391/2/9 8:49
نویسنده : مامان محیا
172 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این سه روز که تعطیل بودیم

خاله خانم با لیلا و سمیرا از تبریز اومده بودند خونه ما نیومده بودند خونه مهرناز اومده بودند و ما هم رفتیم دیدنشون و از اونجا رفتیم خونه یاسمین و نازنین شام اونجا بودیم بعد از شام برگشتیم خونه مهرناز که واقعا خیلی خوش گذشت

فرداش هم خونه خودمون بودیم

جمعه هم رفتیم خونه فاطمه  مادربزرگش مریضه از داران اومده ببرنش دکتر

از اونجا هم رفتیم پارک که من با یکی از مادرا هم دعوامون شدکلافه

امروز هم تودیع و معارفه رئیس قدیم وجدیده

صبح همه راهها رو بسته بودند مجبور شدیم بریم از بالا دور بزنیم ماشینو جلوی بان ملی پار کردم و پیاده اومدیم تا مهد

نیم ساعتی توی حیاط مهد محیا بازی کرد و یه ربعی هم داخل مهد معطلم کرد و آخرش هم کتاب قصه دادم بهش و سرش گرم شد اومدم سرکار

البته همکلاسیهای محیا تو کلاس بهاره بودند اکثر بچه های کلاس بهاره گریه سر داده بودند که میخوان با ماماناشون برند خلاصه که سر و صدا زیاد بود و محیا هم از فرصت استفاده کرد و بهونه میاورد.

همین مهد خوبه  لااقل نصف روز اینجا هستند و یه استراحتی میکنیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان محیا
9 اردیبهشت 91 9:50
محیای من هم گریه میکرد؟؟؟
مامان صدف
10 اردیبهشت 91 11:27
دعوا چرا خواهر؟!!! شما که اهل این حرفا نبودی.
مامان دانیال
10 اردیبهشت 91 12:43
دعوا ؟؟ حالا زدی یا خوردی؟؟؟؟

هم زدم هم خوردم