بدون عنوان
با سلام
پنج شنبه هفته پیش جشن دانش آموزان خانواده دانشگاه بود ما هم اومده بودیم و عمو قناد باگروهش اومده بود
دوشنبه محیا و امیر سنبلی توی کتابخانه بودند و کل سیستم کتابخانه رو ریخته بودند بهم و ما هم کاری نمیتونستیم بکنیم
و سه شنبه هم نیومده بودیم و خونه بودیم
و پنج شنبه این هفته هم با مهرنازاینا رفتیم خونه فریبا و...
دیروز همه اش خونه بودیم محیا صبح با باباش رفت بیرون و دوری زد و برگشتنی جوانه پویا خریده بودند که از توش مداد رنگی و کتاب رنگ آمیزی و چند تا خرت و پرت دیگه دراومد
و شب هم دوباره با بابا رفتش هیات و برگشتنی یه سی دی کارتون خریده بود تا ساعت 12 شب نشسته بود سی دی رو نگاه میکرد و شب دیر خوابید و صبح هم خوابش میومد و نمیخواست بره مهد وتوی ماشین میگفت منو ببر کتابخونه
امروز هم ساعت نه رفتیم مهد و بچه هارو بردیم زمین چمن وساعت 10 دوباره رفتیم آوردیمشون مهد همراه با مامان آوینا