محیامحیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

محیا یعنی تمام زندگی

محیا در نمایشگاه غنچه های شهر

1391/7/23 9:58
نویسنده : مامان محیا
261 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه بگم

یکشنبه اون هفته بعد از ناهار رفتم دنبال محیا  وآوردمش سرکارم

امیر سنبلی هم دانشکده بود  با هم دیگه دانشکده رو گذاشته بودند سرشون

از پله ها میرفتند پایین میومدن بالا

من هم خواستم سرگرمشون کنم مسابقه رقص خردادیان رو براشون گذاشتم و گفتم بشینید نگاه کنید

کمی که نگاه کردند جو گیر شدند  شروع کردند به رقصیدن

هر کسی هم میدیدشون کلی از قد و قواره محیا تعریف میکرد و میگفت ماشالله دختر قدبلندی میشه مثل مامانشخجالت

تازه یکی از دانشجوها فکر میکرد محیا کلاس اوله

وقتی گفتم هنوز چهار سالش تموم نشده تعجب کرد

اونروز توی دانشکده خیلی بازی کردند وقتی رسیدیم خونه خوابید تا ساعت 8 شب

-------------------------------------------

یه مطلب دیگه هم اینکه چهار شنبه عصری کل خونه رو جاروبرقی کشیده بودم

داشتم اتاق محیا رو مرتب میکردم که جارو بکشم ،دیدم هیچ خبری ازش نیست خوشحال شدم که سرگرمه  و من اینجوری راحتتر به کارم میرسم

بعد از اتمام کار اتاق محیا  رفتم دیدم موهاشو با قیچی بریده  مخصوصا جوی موهاشو از ته و خیلی کوتاه زده و از اینو اونورش هم کمی کوتاه کرده

من که هنوز کارم تموم نشده دیدم یه مشت مو روی فرش یه مشت رو مبل یه مقدار روی میز بعدش هم که دقت کردم دیدم همه جای خونه شده پر مو

گفتم محیا چرا اینکارو کردی موهاتو خراب کردی گفت میخواستم آرایشگاه بشم

بهش گفتم دفعه دیگه اینکارو بکنی دماغت مثل پنیکیو دراز میشه

قول داد دیگه اینکارو نکنه

-----------------------------------------

پنجشنبه هم با محیا رفتیم نمایشگاه غنچه های شهر تو برج میلاد

داشتیم میرفتیم بالا که یه خانمی اومد و گفت بچه ها رو گریم میکنیم وعکس ازشون میندازیم البته اشانتیون، گفتم باشه بریم بالا ،برگشتنی بهتون سر میزنیم

برنامه های خوبی داشتند بچه ها نقاشی میکردند وکاردستی و گل بازی و ...

جاهایی هم بود که بچه ها رو گریم میکردند محیا هم دوست داشت که گربه بشه و لی من بهش گفتم میریم پایین و گربه میشی و عکس هم ازت میندازیم

ولی برگشتنی که اومدیم پایین اصلا گریم خوبی نبود

هی محیا بهش گفت چی میخوای روصورتم بکشی یا گربه بکش یا گرگ خطرناک

اون هم گفت باشه گرگ خطرناک میکشم ولی وقتی کشید چهار تا خط بود و دوتا قلب

ما هم گفتیم ما اینو نمیخواستیم پاکش کنید

همکاراش اومدن گفتند ولی خوشکل شده حالا بزارید عکس بندازیم

عکس انداختیم ولی خواستیم پاکش کنیم اصلا پاک نمیشد

خیلی ناراحت شدیم وقتی بلد نیستند گریم کنند چرا الکی بچه ها رو خط خطی میکنند

مادرای دیگه هم هیچ کدوم راضی نبودند

اومدیم خونه و رفتیم حمام و با هزار زحمت پاکش کردیم

وقتی هم که پاک شد محیا گفت حالا بریم میخوام گربه بشم

که دیگه حس و حالش نبود و گقتم یه وقت دیگه انشالله

حالا اگه جریان نقاشی صورت رو نادیده بگیریم خوش گذشت چون محیا فرداش میگفت باز هم بریم نمایشگاه

این هم از عکسها

  

این هم همون نقاشی صورت که گفتم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان کسرا
26 مهر 91 10:59
تو رو خدا فقط واسش اسپند دود کن انشالله خدا حفظش کنه
مامان صدف
29 مهر 91 14:33
خاک بر سرشون با این نقاشی کشیدنشون. خودمون دوره ندیده خشگلتر میکشیم. بچه های مردمو الکی کثیف میکنن
مامان دانیال
6 آبان 91 12:58
ای وای چه کاری کرد محیا با این مو کوتاه کردنش. بمیرم الهی می دونم چه حالی پیدا کردی اون موقع. عکساش خیلی خوشگل شده. همیشه به گشت و گذار و خوشی انشاالله