بدون عنوان
سلام
امروز باز هم مراسم باشکوه صبحانه توی دانشکده داشتیم
آقای محمود وند زحمتش رو کشیده بودند خانم فراهانی هم امیر رو به هوای اینکه محیا هم میاد آورده بود و تا امیر دید محیا نیومده نموند و گقت من میخوام برم مهد و مامانش بردش گذاشت و برگشت
بعد از صبحانه هم رفتم خیابان زرتشت
از اونجا هم که برگشتم رفتیم دیدن بعضی از همکارا برای تبریک عید
همه سراغ محیا رو گرفتند و این که چرا نیاوردید و خانم حمیدی هم یک بلوز خوشکل عیدی برای محیا خریده بود
بعدش هم سالن برای بازی بدمینتون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی