بدون عنوان

سلام

پنجشنبه صبح رفتیم پارک نزدیک خونمون

بعد از ظهر هم عمه شهلا و عمه مهناز برای عید دیدنی اومده بودند ومحیا با امیرحسین و بنیامین تا ١٢ شب بازی کرده و خوش گذرونده

جمعه هم من برای آزمون دکترا اومده بودم و محیا تمام روز رو با باباش بوده بعد از ظهر هم با هم رفتیم پارک نزدیک خونمون

----------------------------------------------------------------

یک مطلب دیگه هم در مورد مسواک زدن محیا جهت اطلاع محیا عرض کنم

اینکه اصلا مسواک زدن رو دوست نداره و انواع خمیر دندانها رو با طمعهای مختلف امتحان کرده و از هیچ کدوم خوشش نمیاد آخرش هم همین خمیر دندان بزرگسالان داروگر ٣ رو ترجیح داده ولی باز هم با هزار اکراه مسواک میزنه هرشب قبل از خواب برای مسواک زدنش برنامه داریم

هفته پیش باباش گفته مسئولیت مسواک زدن محیا با من

به من گفته تو بدجور مسواک میزنی و بچه اذیت میشه و ما هم از خدا خواسته گفتیم بفرما این مسئولیت تقدیم به شما

بعد از یک هفته دیدم باباش هم خوب مسواک نمیزنه

دوباره مسئولیت بزرگ مسواک زدن دندونهای محیا رو خودم به عهده گرفتم و در این مورد هم اصلا شوخی با هیچ کس ندارم حتی محیا