محیا و روژین در شهربازی
دیروز با مامان روژین رفتیم بوستان برای خودمون مانتو بخریم من دو تا تاپ برای محیا خریدم مامان روژین هم یک دست بلوز شلوار پاییزه و یک پولیور زرد خوشکل برای روژین خرید. بعد که کارمون تمام شد اومدیم بیرون ، تازه یادمون اومد که قصدمون خرید مانتو برای خودمون بود که کار از کار گذشته بود وپولی همراهمون نبود.مادرا عاشق بچه هاشون هستند
عاشقم، عاشق رویت گر نمی دانی بدان
گرچه ویران کرده ای شهر دلم را با نگاهی نیستم اهل شکایت هرچه پیش آید خوش آید
محیا و روژین در انتظار پیتزا(محیا یک لحظه چشم از اون سمت بر نمی داشت که من یک عکس ازش بگیرم)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی