بدون عنوان
سلام
امیدوارم سال 93 سال خوب و به یاد ماندنی همراه با آرامش و موفقیت برای همه باشه مخصوصا برای دخترم محیا
سالی باشه که وقتمون به بیهودگی و بطالت نگذره و بتونیم در سال 93محیا رو توی چندتا کلاس آموزشی ثبت نام کنیم، خلاصه اینکه امیدوارم پایان سال که میشه و ما خاطراتمون رو که مرور میکنیم از عملکردمون راضی باشیم . با توکل به خدا
ودیگر اینکه اتفاقات دور از ذهنی که پارسال برای من افتاد دیگه نیفته، خدا همه پدر و مادرهایی که زنده اند را در پناه خودش حفظ کنه ،پدر منو هم همینطور ،حالا که مادرم رفته ،امیدوارم پدرم سالهای سال زنده بمونه و سایه اش بالا سر ما، الهی آمین
خدا تمامی مادران به آسمان رفته رو هم رحمت کنه و بیامرزدشان،(تو را دست کسی دادم که میدانم حواسش هست)
تو که چشماتو می بستی
یه دنیا چشم براهت بود
برایم آخرین تصویر تمنای نگاهت بود
تو ،سمت اوج میرفتی ،زمین پای منو می بست
تو رو دست کسی دادم که میدانم حواسش هست
تمام باورم اینه ، تو بی اندازه زیبایی
میشه آغوشتو حس کرد ،میشه فهمید اینجایی
---------------------
دو سه روز قبل از عید رفتیم داران
جای خالی مادرم بیداد میکرد ،هرکس میومد اشکش درمیومد ،عجب دنیای بیخودیه این دنیا
ولی چاره ای نیست باید کنار بیاییم
تا چهارم عید داران بودیم و عصر چهارم با خانواده برادرم به تهران اومدیم و با کاروان راهیان نور دانشگاه راهی جنوب شدیم اونجا هم جاهایی از مناطق جنگی رو بازدید کردیم و شب ساعت 12 روز دهم فروردین رسیدیم تهران
توی اروندرود همه فک و فامیلای دارانی که با راهیان نور جلفا اومده بودند را دیدیم
عکسها و خاطرات بیشتر رو در فرصتهای بعدی میزارم.